آوار
١٧ شهریور ٩٢ امروز صبح من و متین خواب بودیم که یهو با صدای وحشتناکی بیدار شدیم.همسایه کناریمون خونشو تخریب کرده و داشت گود برداری میکرد .این روزا من همش منتظر بودم که خونمون بریزه پایین و امروز صبح با این صدای هولناک بیدار شدیم. متین بیدار شد و من دوباره روی پام خوابوندمش و خودم هم خوابم برد و بعدشم تا ظهر با متین تو اتاق خواب و آشپزخونه و توالت مشغول بودم و اصلا به اتاق عقبی نرفتم. ظهر قرار بود آقای همسر زود بیاد که بریم فشم مامانم اینا صبح رفته بودن و ما میخواستیم ظهر بریم.همین که همسر وارد اتاق شد دیدم داد زد که اینجا چی شده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نگو صبح اون صدا هولناکه.صدای برخورد بیل مکانیکی به دیوار اتاقمون بوده و اینکه دیوار خونمو...
نویسنده :
سپیده
0:53